ساقی بیا که موسم عیش است و میم و نی


می ده که لاله گون شده از باده ری و خی

رخ بر فروز و زلف مسلسل گره بزن


تا بشکند جمال تو بازار میم و هی

مه را به روی خوب تو نسبت کجا رسد


ای رویت آفتاب و لبت شین و کاف و ری

شکر شد از خجالت لعل تو آب وار


بر شین و کاف و ری چو کشیدی تو خی و طی

خط معنبر تو چو دور قمر گرفت


کردند عاشقان تو تر ری و دال و می

روح مجسمی تو نه عقل مصوری


ای روح عقل مثل تو نادیده بی و تی

بتگر چو دید پیش رخ و قامت تو کرد


از شرم کارخانه صد ساله طی و بی

طی کن حدیث دور زمان، جام می بیار


تا باغ روح را دهم آبی ز میم و یی

می خور، مخور غم دل و دین، خسروا، دگر


بگشا به مدح خسرو آفاق لام و بی

لب بر لب نگار نه ار دست می دهد


خالی قدح مدار ز باده و میم و یی